بذر دین در کودکی چگونه کاشته می شود ؟
✨ بذر دین ✨
? پدری به پسر خردسالش یک بطری کوچک
که داخل آن یک عدد پرتقال بزرگ بود داد!!!..
کودک با تعجب درون بطری را نگاه میکرد و با خود میگفت: پرتقال به این بزرگی چطوری داخل این بطری کوچک رفته؟
? کودک خیلی تلاش کرد تا پرتقال را از بطری خارج کند اما بی فایده بود.
سپس کودک از پدرش پرسید:
چه جوری این پرتقال بزرگ داخل بطری رفته؟
آخه دهنه این بطری خیلی کوچیکه!
? پدر، پسر را به باغ برد و یک بطری خالی کوچک را به یکی از شاخه های درخت پرتقال بست. سپس یکی از شکوفه های کوچک پرتقال را درون بطری گذاشت.
روزها سپری شد و شکوفه، تبدیل به یک پرتقال بزرگ شد تا جایی که امکان خروج از بطری غیر ممکن شده بود…
? بعد از مشاهده این موضوع، کودک راز پرتقال را فهمید و جایی برای تعجب نمانده بود.
پدر رو به پسر کرد و گفت:
? چیزی که امروز مشاهده کردی همان دین است
اگر از خردسالی بذر اعتقادات دینی را درون ذهن کودک بکاریم در هنگام بزرگی خارج کردنش خیلی سخت میشود.
دقیقا مثل این پرتقال که خارج کردنش محال است؛
مگر اینکه شیشه را بشکنیم و از بین ببریم.
روایت
?امام باقر(ع)
به فرزند خود حضرت صادق (ع)فرمودند :
?خداوند سه چیز را در سه چیز پنهان نموده:
1- رضاى خود را در اطاعت خویش پنهان کرده ؛
پس هیچ طاعتى را کوچک مشمار شاید رضاى خدا در همان باشد …
2- خشم خود را در معصیت مخفى کرده ؛
پس هیچ معصیتى را کوچک مشمار شاید خشم خدا در همان باشد …
3- و دوستان خود را در میان مردم پنهان کرده ؛
پس هیچ کس را حقیر مشمار شاید همان کس ولى خدا باشد …
?بحارالانوار؛ 17:116
تو انسانی ،تن به حقارت مده
? تو بزرگى، بزرگوارى، زیبایى! تو انسانى!
مقام انسانیت بالاتر از این است که انسان تن به حقارت دهد
?امام على(ع) به فرزندش امام مجتبى(ع) مىفرماید: پسر جانم! روح خودت را گرامى بدار، بزرگوار بدار، برتر بدار از هر کار پستى. در مقابل هر پستى فکر کن که روح من بالاتر از این است که به این پستى آلوده بشود.
?درست مثل آدمى که یک تابلوى نقاشى خیلى عالى دارد که وقتى لکه سیاهى در آن پیدا مىشود، گردى، غبارى روى آن مىبیند، خودبه خود فوراً دستمال را برمىدارد و آن را تمیز مىکند. اگر به او بگویى چرا این کار را مىکنى، مىگوید حیفِ چنین تابلوى نقاشى نیست که چنین لکه سیاهى در آن باشد؟! حس مىکند که این تابلوى نقاشى آنقدر زیبا و عالى است که حیف است یک لکه سیاه در آن باشد.
?امام على(ع) مىگوید در روح خودت این گونه احساس زیبایى کن، احساس عظمت کن، احساس شخصیت کن که قطع نظر از هر مطمعى، قطع نظر از هر خیالى، قطع نظر از هر حاجت مادى، اصلا خودت را بزرگتر از این بدانى که تن به پستى بدهى. دروغ پیش مىآید؟ دروغ پستى است، دئانت است. تو کریمى، تو بزرگوارى، تو عالى هستى، تو زیبا هستى. خودت را برتر از این بدان که با دروغ خود را پست و کوچک کنى.
?از مردم چیزى مخواه. خواستن از مردم دنائت است؛ تو بزرگى، بزرگوارى، زیبایى. تو انسانى؛ مقام انسانیت بالاتر از این است که انسان حاجت خودش را از دیگرى به صورت التماس بخواهد. فرمود: به کم بساز و دست پیش دیگرى دراز مکن.
? استاد مطهری، آزادی معنوی، ص202
شهادت امام محمد باقر (ع)تسلیت باد
نگاه کودکیات دیده بود قافله را
تمام دلهرهها را، تمام فاصله را
هزار بار بمیرم برات، میخواهم
دوباره زنده کنم خاطرات قافله را
تو انتهای غمی، از کجا شروع کنم
خودت بگو، بنویسم کدام مرحله را؟
چقدر خاطرهی تلخ مانده در ذهنت،
ز نیزهدار که سر برده بود حوصله را
چه کودکی بزرگی است این که دستانت
گرفته بود به بازی گلوی سلسله را
میان سلسله مردانه در مسیر خطر
گذاشتی به دل درد، داغ یک گِله را
چقدر گریه نکردید با سه ساله، چقدر
به روی خویش نیاوردهاید آبله را
دلیل قافله میبرد پا به پای خودش
نگاه تشنهی آن کاروان یک دله را
هنوز یک به یک، آری به یاد میآری
تمام زخم زبانهای شهر هلهله را
مرا ببخش که مجبور میشوم در شعر
بیاورم کلماتی شبیه حرمله را
بگو صبور بلا در منا چه حالی داشت
که در تلاطم خون دید قلب قافله را؟